یار وقتی که تویی

خدایا دریاب مرا

من منم

من همان منم .......


تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !

من را به من نبودن محکوم نکن !

من همانم که درگیر عشقش بودی !

یادت نمی آید ؟!

من همانم !

حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !

تو ما مي فهمي؟

اینجوری خیلی بهتره...

ازم پرسیدی که چرا اینقدر تو خودمم !!!

میخوام بهت بگم تو خود بودن خیلی بهتر از بی خود بودنه

آسمان ابری

پرسید : چرا آسمان ابریست ؟

گفتم : تو نبودی با او درد دل کردم...

عاشق نیستم

من نه عاشق هستم ...

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من....

 من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب ...

که به صد عشق و هوس می ارزد...

کاش می شد

کـاش مـيـشـد فـقـط يـک لـحـظـه جـايـمـان را بـا هـم عـوض کـنـيـم

شـايـد تـو مـيـفـهـمـيـدي چـقـدر بـي انـصـافـي

و مـن مـي فـهـمـيـدم چـرا ؟!؟!

دلتنگ

حالم خوب است...

اما...

دلم تنگ آن روزهاییست که میتوانستم ازته دل بخندم...

گلبرگ


من آن گلبرگ مغرورم که می میرم زبی آبی

 ولی با خفت وخواری پی شبنم نمیگردم

نمیدانم

نمیدانم ...

از ندیدنت چشمانم خیس است...

یا از خیسی چشمانم است که نمی بینمت...!

وقتی

وقــتي خواستن هــا بوي شهوت ميدهند ،

وقــتي بودن ها طعــم نـيـاز دارند ،

وقــتي تنهايي هـــــــــا بي هيـچ يــادي از يـــــار ، بـا هـر کسي پـر ميشود

وقــتي نــگاه هــا ، هرزه به هر سو روانه ميشود

وقــتي غــريزه ، احساس را پوشش ميدهد

وقــتي انــسان بودن ،آرزويي دست نـيـافتني مـيـــشود


ديگر نميـخواهمت ، نــه تو را و نــه هيچ کس ديگر را ..

باخت

هیچ باختی شیرین نیست جز

باختن  دل به تو

داشتنت

داشتن ات....


مثــلِ نم نمِ باران ، جاده ی شمال ،


مثلِ مستیِ بعــد از اولین پیک هایِ شــراب


مثلِ خوابِ بعـــدازظهر ...


مثل بوسه هایِ تند تند و یواشکی...


مثلِ آهنگ های قدیم کریستی برگ ...


مثلِ دیالوگ های فیلمِ شب یلدا ...


مثلِ آن بغلی که عاشق ات است ،




جدا نمی شود ، تنهات نمی گذارد...


و مثلِ برگشتن آدمی که سالها منتظرش بودی...


آی می چَسبــد....


آی می چَسبد

دعا

شاید بیندیشی


که تو را نخواهم بخشید

یا به خاطر شکستن دلم ،

خوشبخت نخواهی شد !

بیخیال !

میدانی که ساده تر از این حرفهایم :(

میتونی نابودم کنی اما
باز هم برای خوشبختیت دعا بخوانم ...

عشق یک طرفه

هر روز اين عـــشــق يك طـــرفه رو طي ميكنم

يك بار هم تو گامي بدين سو بردار

نترس جريمه اش با من.

ایستگاه بهشت !!

از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود. در هر ایستگاهی که قطار می ایستاد کسی گم می شد. قطار می گذشت و سبک می شد. قطاری که به مقصد خدا می رفت عاقبت به ایستگاه بهشت رسید. پیامبر گفت:اینجا بهشت است، ... ،و من شادمانه بیرون پریدم.
اما ...تو پیاده نشدی و من نفهمیدم....!!
قطار رفت و دور شد و من از فرشته ای پرسیدم مگر اینجا آخرش نیست؟
و او گفت:این قطار به سوی خدا می رود.

و خدا به آنان می گوید:
"درود بر شما،راز من همین است."
آنان که مرا می خواهند در ایستگاه بهشت پیاده نمی شوند.
و من آرام زیر لب گفتم:


"عجب فااااصله ای"

مخالف من

خردمندان دشمنان انديشه خويش را دوست دارند .  حکيم ارد بزرگ

.

.

.

.


تو را دوست دارم !

چون می دانم

با بسیاری از افکارت ...

موافق نیستم !!!

دلتنگم

گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگ تر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را

... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم


تنهام

تو چه می فهمی حال و روز کسی را که دیگر

هیـــــــــــچ نگاهی

.

هیـــــــــــچ نگاهی

دلش را نمی لرزاند....

-----------------------------------------

خدایا خسته ام...

دلگیرم از دنیایت...

وقتش رسیده با بغض هایم به آغوشت برگردم...

فقط تو را میخواهم بدون تمام نامردی های بندگانت......

به سمت تاریکی....



تنهام


هرکه در سینه دلی داشت به دلدار فروخت

دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز

بی تو خیس بارانم

با چتـــر باشم


یا بدون چتر....



فرقی نمیكند ...


" بی تو خیــــــس بارانم "....


راه

تو میدانی

تو می دانی آنچه را که من نمی دانم؛

 

در دانستن تو آرامشی ست؛

 

و در ندانستن من تلاطم ها؛

 

تو خود با آرامش ات؛

 

تلاطمم را آرام ساز ...

تو

تـــــــو دست در دست دیگـــری ....


مـــــــن در حـــــــال نـــوازشِ دلی که سخت  گـــــــرفته است از تـــــــو ....مدام بـــــــر او تکـــــــرار می کنـــــــم که نترس عــــزیز دل...


آن دستهـــــــا


به هیـــــــچ کس وفـــــــا


نـــــدارند...